مهرادمهراد، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

مادرانه

مهبدپسربهار

سومین بهارعمرت مبارک پسرزیبای بهار بایه تولدخودمانی ویک دنیاعشق به یاداولین باری که صورت زیبای نورادیدم که عجیب منوبه یادیک سیب سرخ زیباانداخت توخاص بودی بین اون همه فرشته وخدابه من خیلی لطف کرد.
12 فروردين 1396

٤سالگي مهراد

تولدت مبارك عزيزدلم ٢٣اسفند٩٥تويه ساله كبيسه روزدوشنبه تولدشماباحضوراقاجون،مامان بزرگ،خاله،دايي وخانوادش،باكلي دست وجيغ  وهورااااااا وسروصدابرگزارشد،خيلي خوشحال بودي دلبندم،٤سال پيش توهمين روز وماه وسال كبيسه باكلي نگراني واسترس به دنيا اومدي،البته به خاطرسهل انگاري دكتر،باكلي مشكل كه باهم باكلي شهامت همه روپشت سرگذاشتيم خداروشكركه شاهدبهترشدن وبزرگ شدنت هستم وهر روزبودنت ازخداممنونم دوست دارم زيباترين دعاي مستجاب شده من.
25 اسفند 1395

اسفند٩٥

به گلاي خودم سلام اگه بخوام تلگرافي بگم : بالاخره خونه تكوني بعدازيك ماه تموم شد،خريدهاهم تموم شد،اماازسختي اين روزا اينكه مهبدسه هفته بود دچاريبوست ارادي شده بودوهرچقدرملين ودارو ودكترجواب ندادكه نداد،منم كه شب وروزم شده بودگريه واسترس كه يه وقت كارش به بيمارستان نكشه،هرترفندوعلمي كه داشتم خرج كردم امانشدكه نشد،تا امروزكه دوساعت تمام پاپي شدم وباهزارخواهش ودراخرتهديدوهرچيزي بازم نشد،اماسراخربردمش دستشويي وبه حالت چمباتمه محكم بغلش  كردم واونم تاجايي كه ميتونست مقاومت كرد،اماشد... سخت ترين كاري بودكه توعمرم انجام دادم،بعدش كه بچم ازخستگي غش كرد،منم كه دستام سرشده بودوگلوم از بس جيغ زده بودم كه توميتوني وفلان وبهمان،ميسوخ...
7 اسفند 1395

بي عنوان

پسراي گلم،فقط اومدم بگم دوستون دارم شديدادرگيرخونه تكوني واين جوركارام والبته كارهاي مهرادكه تمومي نداره،مهبدجونم كه هر روزلاغرترميشه ازبس بدغذاوبهانه گيره،تاتولدتون بايه پست جديدخداحافظ.
7 بهمن 1395

يلداي٩٥

پسراي نازنينم،يلداتون مبارك امشب خونه اقاجون به هممون خيلي خوش گذشت،اماهرازگاهي تلخي يه غم بزرگ كه به دل دارم لحظه هامو ناخوش ميكرد،ارتوپدي،بوتاكس،عمل و.... مهرادم من باوجودتومادرشدم،تمام لحظه هاي بارداري وزايمان پرازاسترس وتلخي بود،ترس ازدست دادنت نبودنت وهزارمصيبت ديگه كه اگه نمي بودي ،بودنم فاجعه ميشد،اماخداخواست كه باشي وهر روزبهترشي،تابه اينجا برسي ومنم هر روزقوي ترشدم ازبزرگ شدنت مغرورشدم،پسرباهوش وزيباي من،نميدونستم مادرشدن اينقدر سخته،واين كه خودتوقوي نشون بدي سخت تر،درحاليكه هرلحظه هزاربارتودلت غم دردكشيدنت آوارميشه و حس ميكنم دنيابرام تنگ شده وهزارحرف ناگفته كه بهترنگم. اماپسركم توقوي باش وشجاع چون دلخوشي مني وچراغ ...
1 دی 1395

بي عنوان

سلام مردكوچولوهاي مامان چندماهي هست كه ميارمتون كلاس نقاشي،مباني اوليه كه نقطه وخط وگردي هست روخوب يادگرفتيد،كلاس زبان هم كه ادامه داره واندراحوالات من كه بازم پاييزاومدومن شيدا شدم،كلاجداميشم ازاين دنيابااومدنش،حال هممون خوبه خداروشكروقراره سميرابيادخونمون پاگشا،موقعي كه براش كادوخريديم مهرادميگفت مامان تولدسميراست،كلي خنديدم اماجديدترين تيكه كلماتتون مهراد،جان مهراد داداشي،جان داداشي مهبد،جان مهبد من قربون جانم گفتناتون كه اينقدرلطيفين،هرچي بگم كمه خودتون ميدونيدديگه.
31 شهريور 1395

خداحافظي تلخ

بعدازمدتهاي طولاني اولين پستيه كه ميزارم،چندروزي بايدبيمارستان بستري باشم،يه دردقديمي كه ديگه باهام كنارنيومدوسركشي كرد،موقع خداحافظي ازبچه هام تمام وجودم اشك شده بودوازچشمام ميباريد دورشدن ازجگرگوشه هام يك ساعتش عذابه چه برسه به چندروز،الان بيمارسنانمودلم خونست،تمام زندگيمين شمادونفروالبته پدرعزيزتون. دلم ونبضم براي شماست كه مي تپه عزيزترينام
17 مرداد 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد