هفتهسخت
سلامدلبندایمامان
مهرادومهبدعزیزمماهفتهسختیروداشتیم،شنبهمهرادموبردمدندانپزشکیخیلیاذیتشد،فرداصبحشم
رفتیمکلاسزبان،اماخیلیبیحالبود،فهمیدمکهیهخبرایبدیتوراهه،تااینکهبعدازظهرتبشدیدواستفراغو...
فرداشمکهمهبدکوچولومریضشدوخیلیبیحالبود،بعدشمکهرفتیمارتوپدیواونجاهمکلیدپرسشدم
واماتاهنوزاینبیماریادامهدارهومهرادجونمامروزهیچینخوردوفقطگریهوبیقراری،مهبدعزیزمکمی
بهتره،اماهنوزخوبنشدهومنمکهیههفتستنمیخوابموبعدازکلیاسترستازهبهفکرعملیکشنبهمهرادم
کهنمیدونمبااینهمهالتهابگلوانجاممیشه؟واینکهخیلیضعیفشدینتواینیههفتهوبعدشنمیدونم
چیبشهواینمازمنکهدرحالحاضریهمادرخستهوغمگینمباکلیفکروکارکهتوسرمهامابااینترافیک
بیماریهاهمیشهعقبمیافته،دلممیخوادبرایروزاتونبرنامهریزیکنمتاهرروزیهبازیخوبانجامبدیم
امافعلاکهداریمباسختیهادستوپنجهنرممیکنیموخودممموندمچطوردواماوردمتواینهمهمشکلات
پسرایگلمدرهرصورتاینروزاهممیگذرهومنباچشمحیرانکههنوزکاراییداشتموانجامنشده،هنوز
فرصتنکردمبابچههامبچگیکنمویهدلسیرشادبشم،هنوزخستمومحتاجیهساعتخوابراحت،این
روزامیگذرهاماباگذشتشوندارمعقبمیافتمازکاراییکهبایدانجاممیدادم،خداخودشمیدونهچرااینهمه
درگیرمومهرادعزیزمهمکمیبزرگترشهمیفهمهکهچرامامانشاینهمهدلواپسومشغوله،وامامهبدعزیزم
میدونمکهسهمتوازروزهاوهفتههاتنهاییشدهعزیزمادر،بیایددعاکنیمکهخداهمهینینیهاروسلامتنگهداره
ومریضاشوهمشفابده،کهدلمادراییمثلمنمشادشهوکمترازغصههابشکنه.
دوستوندارممردکوچولوهاینازنینم.