این‌روزای‌ما
این‌روزای‌ما سلام‌عزیزای‌مامان
این‌روزاخیلی‌گرفتارم،اصلا‌وقت‌نمیکنم‌براتون‌پست‌بزارم،مهرادوکلاس‌کودک‌دوزبانه‌ثبت‌نام‌کردم،مسیرش
خیلی‌دوره‌به‌ما،اماخوب‌میارزه،اخ‌ازدست‌تومهراد،فقط‌توفکراین‌بودی‌که‌بچه‌هارواذیت‌کنی،البته‌اوناهم‌بی
جواب‌نمیذاشتن،خوبیش‌اینه‌که‌تعامل‌باهم‌سنیاتویادمیگیری،دیگه‌اینکه‌کلی‌ازمربیات‌خجالت‌‌میکشیدی‌و
نقاب‌کلاهتوتادهنت‌کشیده‌بودی‌پایین،خیلی‌هم‌خسته‌شدی،اخه‌عادت‌نداری‌صبح‌زودبیدارشی،مخصوصا
که‌حسابی‌توترافیک‌گیرکردیم،چاره‌ای‌نیست،بایدکناربیایم‌تایه‌جای‌نزدیکترپیداکنم.
امامهبدگلم،هرچی‌بگم‌شیطونی،کم‌گفتم،ازدرودیوار‌میری‌بالا،خوش‌خنده‌ومهربونی،کلی‌هم‌اجتماعی
هستی،نی‌نیای‌دیگه‌روبوس‌میکنی،خلاصه‌که‌خیییییییییلی‌دلی،دوتا‌ازدندونای‌عقبت‌دراومده،بقیه‌هم
توراهن،ماشاله‌خوب‌توپول‌شدی،قدتم‌ازهم‌سنیات‌بلندتره،هم‌چنان‌خواب‌شبت‌نامنظمه‌واذیتم‌میکنی
امادرکل‌پسرماه‌خودمی،واقعاکه‌مهبدی،دوستون‌دارم‌هرچی‌بگم‌کمه،بووووووووووس‌توت‌فرنگی.
