مهرادمهراد، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

مادرانه

روزمرگی

مهبدگلم،چندروزپیش‌مریض‌شدی‌،خیلی‌اذیت‌شدی‌وچندشب‌اصلانخوابیدی،خداروشکرالان‌بهتری مهرادعزیزم،شماهم‌بهترشدی،خداروشکرخیلی‌پیشرفت‌کردی اماحال‌خودم‌خوب‌نیست،به‌خاطربی‌خوابی‌وخستگی‌زیادشوک‌عصبی‌شدم،فعلابهترم‌،امادکترگفت بایداستراحت‌کنم،کاری‌که‌برام‌شده‌ارزو،ایشاله‌شماسلامت‌بزرگ‌شید،این‌روزای‌سختم‌میگذره،اما به‌بهای‌جوونی‌من‌وبابا،گلای‌قشنگم‌هرچندسخت،اماباشمابودن‌برام‌عزیزترین‌چیزیه‌که‌‌تودنیادارم. یه‌بووووووووس‌...
5 خرداد 1394

چشم‌پزشکی

نازدونه‌های‌مادر سلام‌به‌روی‌ماهتون،امروزخیلی‌سخت‌گذشت،واسه‌چکاب‌رفتیم‌چشم‌پزشکی،خداروشکرمهرادگلم‌بهترشده، مهبدکوچولوهم‌چشمای‌نازش‌مشکلی‌نداره،هواگرم‌بودوخیلی‌اذیت‌شدید،ولی‌چه‌کنم‌گلای‌مامان،بایدمیرفتیم سلامتی‌شماتمام‌ارزوی‌منه،واستون‌عمرمومیدم،دوستون‌دارم.
24 ارديبهشت 1394

سیزده‌ماهگیت‌مبارک‌مهبدم

سلام‌نفس‌مامانی چه‌زودگذشت‌این‌سیزده‌ماه،خداروشکرکه‌توهستی،توزیباترین‌هدیه‌خدایی،امیدوارم‌لایق‌مادریت‌باشم‌فرشته نازم،سیزده‌ماهگیت‌مبارک‌پسرخوبم،دوست‌دارم‌‌،تو‌وداداشی‌قلب‌مامانید‌که‌بیرون‌ازبدنش‌میتپه،مراقب‌خودتون باشیدتامن‌زنده‌بمونم،تابتونم‌شاهدبزرگی‌وموفقیتهاتون‌باشم،به‌امیدخودش.
12 ارديبهشت 1394

مبارک‌باشه‌مهبدم

الهی‌فدای‌اون‌قدمای‌کوچولوت‌بشه‌مامانی،مبارکه‌عزیزم،امروزدومین‌روزیه‌که‌خودت‌‌بدون‌کمک‌راه‌میری،اینقدر بامزه‌قرمیدی‌وراه‌میری‌که‌همه‌واست‌ضعف‌میکنن،نازنینم‌،سنجاب‌کوچولوی‌مامان‌عاشقتم‌به‌‌مرز‌بینهایت،دوست دارم‌بنرم،اون‌صورت‌ماهت‌مثل‌سنجاب‌میمونه،قربونت‌برم‌که‌کم‌واست‌مادری‌کردم،مهرادتمام‌وقت‌منوگرفته،نمیدونی چقدرازاینکه‌دیگه‌نمیتونم‌بهت‌شیربدم،غصه‌میخورم،شبی‌یه‌بارفقط‌شیردارم...
9 ارديبهشت 1394

پسرای‌عزیزم

تنهابهانه‌من‌برای‌بودن‌فقط‌شمادوتائین،دلم‌میخوادمادرخوبی‌براتون‌باشم،خدایا‌بچه‌هام‌اینده‌موفق‌وارومی داشته‌باشن،همراه‌باتن‌سالم‌ودل‌خوش،تمام‌خواسته‌من‌تواین‌دنیا‌همینه،میدونم‌روزایی‌که‌میگذرونین،اینده‌ شمارومیسازن،تاوقتی‌که‌خودمون‌سه‌تاییم‌همه‌چی‌ارومه،همه‌چی‌خوبه،شماهم‌ارومید،اما...دلم‌میلرزه بانگاه‌های‌کنجکاومهراد‌که‌داره‌الگوبرداری‌میکنه،خدایا‌بهم‌صبربده،قدرت‌تعقل،تابتونم‌اینده‌خوبی‌ولحظ...
8 ارديبهشت 1394

بوس‌توت‌فرنگی

سلام‌فرشته‌های‌نازم واااای‌که‌چقدرامروزچلوندمتون،به‌مهرادمیگم‌یه‌بوس‌توت‌فرنگی‌بده،اونم‌لباشومیذاره‌رولبامو‌میبوسه،اخ‌که‌‌چقدر خوشمزست،مهبدی‌وروجکم‌که‌بوس‌دادن‌یادگرفته،وای‌خداچقدرخوشمزن‌این‌نی‌نیا،فردابایدبریم‌چکاب،واکسن‌مهبد که‌دوازدهم‌بایدمیزدم‌ویادم‌رفته‌بود،دیروز‌زدم،مهرادم‌که‌همچنان‌درگیر‌ماساژو....ایناییم،چقدرتلگرافی‌‌نوشتم، پسرای‌نازم:خیلی‌دوستون‌دارم‌وعاشقتونم‌،بوووووووووس‌توت‌فرنگی. ...
3 ارديبهشت 1394

روزهای‌سخت‌مادری

خدایا گاهی‌دلم‌میخواد‌تمام‌باری‌که‌رو‌دوشمه‌بزارم‌زمین‌وفقط‌‌بشینم‌ونگاه‌کنم،هرچی‌صبوری‌بیشتر‌میشه،مشکلات‌سخت‌تر میشه،هرچی‌انعطاف‌بیشترمیشه،طوفان‌وحشی‌زندگی‌بیشترخمت‌میکنه،دلم‌میخوادبشگنم،فروبریزم،ازهم‌بپاشم دیگه‌طاقت‌یه‌دردتازه‌ندارم،اگه‌قراره‌دردوسختی‌باشه،خودم‌هستم،توروبه‌تمام‌‌خداییت‌قسم،‌دست‌شفاتوازسرمهرادم کم‌نکن،دیگه‌بسه‌واسه‌یه‌بچه‌دوساله‌این‌همه‌مریضی،هرروز‌استرس‌وغم&zw...
31 فروردين 1394

تغییرات‌مهراد

مهرادم چندوقته‌که‌خیلی‌تغییرکردی،پرخاشگرشدی،دائم‌مهبدواذیت‌میکنی‌وگریشودرمیاری،دیگه‌نمیدونم‌بایدچکارکنم مهبدکوچولوخیلی‌خوش‌اخلاقه،دائم‌میادکنارت‌تاباهاش‌بازی‌کنی،اماتوگازش‌میگیری،دنبال‌یه‌مشاورکودک میگردم‌تاراهنماییم‌کنه،تقریبا‌غیرقابل‌کنترل‌شدی،مخصوصاتومهمونیا،عزیزم‌میدونم‌این‌دوران‌زودگذره،اما دوست‌ندارم‌به‌عنوان‌یه‌بچه‌قلدر‌شناخته‌شی‌،ازهمه‌مهمترمهبد‌خیلی‌اذیت‌میشه،امیدوارم‌زودترایندوران‌بگذره تربیت‌بچه‌یکی‌ازسخت...
22 فروردين 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد